Not known Factual Statements About داستان های واقعی
Not known Factual Statements About داستان های واقعی
Blog Article
یک مستندساز به نام آن مک گرگور، تحقیقاتی را آغاز کرد که شامل بازسازی دریفت کشتی بود و متوجه شد که کشتی به دلیل نقص زمان سنج، ۱۲۰ مایلی از مسیر خود دور شده است.
وقتی وارد مغازه شدن، زن به دخترش گفت که می تونه هر چیزی که می خواد رو بدون توجه به قیمتش انتخاب کنه. مولی توی راهروهای مغازه قدیمی شروع به قدم زدن کرد و در نهایت توی یکی از قفسه ها که تا حدودی با جعبه های گرد و خاکی قدیمی پوشونده شده بود، چیزی توجهشو به خودش جلب کرد…
زمانی که به راه ورودی جاده متروکه رسیدند، ناگهان آدریان متوجه شد خانمی سفیدپوش وسط جاده راه میرود. پشت آن خانم به آنها بود و در نتیجه فقط موهای بلندش به چشم میخورد. آدریان از سرعت ماشین کاست تا بتواند چهره آن خانم را ببیند. از لئو خواست که نگاهی به آن خانم بیندازد و وقتی متوجه شد که لئو هم میتواند آن زن را ببیند، خیالش تا حدی راحت شد.
راستان نامه
از آنجایی که کاپیتان انتظار داشت سه روز زودتر زمین را میدید، مسیر خود را به سمت جزیره سانتا ماریا تغییر داده بود تا سرپناهی پیدا کند.
وقتی به خونه رسیدن، مولی بلافاصله با عجله وارد اتاق نشیمن شد. دختر از هدیهاش خیلی خوشحال بود و بقیه روز رو در حالی که مادرش تلویزیون تماشا می کرد با دلقک بازی کرد.
در این داستان واقعی ارواح، ویلیام وینتر، مردی که در مزرعه میرتلز کشته شد، نیز دیده شده است.
از طرف دیگر مدام بر سر خانه ماندن و بیرون رفتن، مهمان آمدن و… اختلاف داشتیم. مجید دوست داشت وقتی از سر کار میآید روی کاناپه جلوی تلویزیون دراز بکشد، تلویزیون ببیند و هیچ حرفی هم نزنیم ولی برعکس من عاشق مهمانی رفتن و مهمانی دادن، سفر، خرید و… بودم ولی او سعی میکرد مرا مهار کند و نشان دهد که این چیزها اصلا مهم نیست و من بیهوده وقت تلف میکنم. او حتی صحبت کردن درباره احساسات را هم بیهوده میدانست.
بااینحال، از زمان تکمیل آن، مردم اختلالات ترسناکی را توسط نهادهایی گزارش کردهاند که نمیتوانند به طور کامل توضیح دهند.
وارنها در سال ۱۹۷۴ برای خدمتکردن استخدام شدند، اما در نهایت پرونها پس از تسخیر شدن موقتی کارولین پرون، از آنها خواستند که آنجا را ترک کنند. ظاهراً دخترش از نزدیک شاهد داستان واقعی ارواح بوده است.
او بلافاصله به یک رسانه معنوی مراجعه کرد که به او گفت این بدبختیها، انتقام ارواح شیطانی کسانی است که توسط تفنگهای وینچستر کشته شدهاند.
زونا در اکتبر ۱۸۹۶ با آهنگر ۳۷ ساله، ادوارد تروت شو، ملاقات کرد. او ۲۳ ساله بود. آن دو تنها چند هفته بعد، با ناراحتی خانم هیستر، ازدواج کردند و به خانهای نزدیک مغازه شوهر نقل مکان کردند.
باوجودِ داشتن همسر، دو بچه و زندگی مستقل و کارِ پر مسئولیت ماهی «یک شب» باید خونه پدر و مادرش باشه!
با وجود زلزله سال ۱۹۰۴، این خانه بر روی یک پایه شناور ساخته شده بود که آن را از تخریب نجات داد. متأسفانه سه طبقه بالا حذف شدند و امروزه تنها چهار طبقه باقی مانده است.
از آنجایی که کنجکاوی انسان حد و مرزی ندارد، اتاق مورگان بیشترین درخواست را در بین همه اتاقهای هتل داشته است. حتی گروهی از محققین مستقل ماوراء الطبیعه در آنجا ماندند تا این اتاق تسخیر شده کذایی را مستندسازی کنند.